نويسنده: مير محمد ولي مجد تيموري





 

در گذشته هر مردي که حال دماغي اش رو به راه نبود، مي گفتند زنش بدهيد، خوب مي شود. ولي تجربه ما روان پزشکان امروزه اين است که هر کس که حالش خوب است اگر ازدواج کند، حالش بد مي شود، چه برسد به اين که حالش بد باشد. اين شوخي نيست. ازدواج تغيير بزرگي در زندگي فرد به وجود مي آورد و مسئوليت هاي سنگيني را بر عهده او مي گذارد به عنوان يک استرس مي تواند باعث بروز اختلالاتي در فرد بشود. از همان فرداي ازدواج مسئوليت ها و گرفتاري ها، حاملگي، زايمان و بزرگ کردن فرزند شروع مي شود و اگر فرد داراي شخصيتي متکامل و سالم نباشد، اين آغازي براي به هم خوردن تعادل رواني فرد مي شود. امروزه، مردم دنيا به ويژه جهان غرب تا مي توانند ازدواج نمي کنند؛ اما در کشور ما، چون زندگي زناشويي- حتي از نوع مشکل دار آن- به دلايل فرهنگي، اجتماعي و شخصيتي براي زنان آسان تر از زندگي مجردي است، و مردان ما هم معمولاً آدم هاي سختگيري نيستند و با کمي ناز و نوازش و دست پخت خوب، راضي مي شوند، افراد سعي مي کنند در اولين فرصت ازدواج کنند. اما بايد توجه داشت که در هر وضعي ازدواج کردن نياز به اعتماد به نفس بالايي دارد. زندگي با يک فرد ديگر اعتماد به نفس متعادلي لازم دارد.
يک پژوهش در تهران نشان داد از صد نفر زن و شوهري که از آن ها مصاحبه به عمل آمده بود، تنها يک زوج ابراز خوشبختي کردند. گروه ما به دنبال ريشه آن رفت و دريافت که آن دو از بهره هوشي کمي برخوردار بودند. ما از اين موضوع خيلي تعجب کرديم که آدم هاي باهوش معمولاً احساس خوشبختي نمي کنند.
منبع مقاله :
مجد تيموري، مير محمد ولي؛ ( 1391)، اعتماد به نفس، تهران: نشر قطره، چاپ ششم.